تصویر مشکوک در سربرگِ حسابِ کاربری موگرینی
تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۴۳۰۸۴۸
ساعت 24- قرار گرفتن تصویر یک نقشه مشکوک در سربرگ حساب رسمی بالاترین مقام سیاست خارجی اتحادیه اروپا واکنشهای گستردهای را در فضای مجازی به دنبال داشته است زیرا بخش خاورمیانه این نقشه شباهت عجیبی به نقشه مجعول «خاورمیانه جدید» دارد.
" اخیراً فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که به دلیل نقشآفرینی در توافق هستهای موسوم به برجام چهره شناختهشدهای در بین مردم ایران و خاورمیانه محسوب میشود، یک تصویر جنجالی را در سربرگ (هِدِر) حساب رسمی خود در توئیتر قرار داده است؛ تصویر نقشهای رنگارنگ که از قضا بخش خاورمیانه آن شباهت عجیبی به نقشه مجعول «خاورمیانه جدید» دارد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این نقشه مشکوک که سخنگوی فدریکا موگرینی مدعی شده تنها یک «اثر هنری!» است و ارتباطی با سیاست ندارد، اگرچه برخی مناطق دیگر جهان نیز بهصورت نسبتاً مخدوشی به تصویر کشیده شدهاند اما در مورد منطقه خاورمیانه آنچه جلب توجه میکند این است که حتی در همین تصویر مخدوش نیز میتوان شباهتهایی با نقشه آمریکایی-انگلیسی «خاورمیانه جدید» مشاهده کرد.
در این نقشه یا اثر هنری (طبق ادعای سخنگوی موگرینی) بخشهایی از غرب و شمال غرب ایران جدا شده و بخشهایی از کشور افغانستان به ایران ضمیمه شده است. مناطق کردنشین شرق ترکیه و شمال عراق نیز با رنگی متفاوت از کشورهای اصلی (عراق و ترکیه) در تصویر قابل مشاهده است. مناطقی از عربستان نیز در این نقشه به کشورهای دیگر ضمیمه شده است. جالب اینجاست که همه این موارد در طرح خاورمیانه جدید نیز پیشبینی شده است.
همانطور که گفته شد در نقشه مذکور، سایر کشورهای جهان نیز تا حدی مخدوش به تصویر کشیده شدهاند؛ اما اینکه تصویر چندین کشور در کنار هم (منطقه خاورمیانه) تا این حد شبیه به یک نقشه توطئهآمیز باشد را نمیتوان صرفاً به اتفاقات ربط داد و به راحتی از کنار آن عبور کرد.
قرار گرفتن این تصویر در سربرگ حساب رسمی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا -که در واقع رئیس دستگاه دیپلماسی اتحادیه اروپا محسوب میشود- واکنشهای گستردهای را در بین کاربران فضای مجازی به دنبال داشته است و بسیاری از کاربرانی که پیام این تصویر مشکوک را درک کردهاند، با انتشار پیامهایی ذیل آخرین پستهای منتشر شده در حساب توئیتری موگرینی مراتب اعتراض خود را نسبت به این اقدام وی ابراز داشته و به وی یادآوری کردهاند که نقشههای غرب برای تجزیه خاورمیانه و ایران راه به جایی نخواهدبرد.
در اوایل قرن بیست و یکم آمریکا، انگلیس و متحد اصلی آنها در خاورمیانه یعنی رژیم صهیونیستی در راستای تکمیل برنامههای گذشته خود برای در اختیار گرفتن زمام امور در منطقه استراتژیک خاورمیانه از طرحی به نام «خاورمیانه بزرگ» رونمایی کردند. این طرح بر مبنای طرح ارائهشده از سوی «شیمون پرز» نخستوزیر اسبق رژیم صهیونیستی در کتاب «خاورمیانه جدید» چاپ 1993 شکل گرفته بود.
در سال 2006 «کاندولیزا رایس» وزیر امور خارجه وقت آمریکا در سخنرانی خود در تلآویو از واژه «خاورمیانه جدید» به جای «خاورمیانه بزرگ» استفاده کرد و از آن پس خاورمیانه جدید در ادبیات سیاسی جهان جای خود را باز کرد.
بر اساس این طرح که برنامهریزیهای مربوط به آن از چندین سال قبل انجام شده بود، آمریکا و متحدانش میبایست موجی از ناآرامی و بینظمی را در لبنان، فلسطین و سوریه آغاز کنند و سپس دامنه این خشونتها را به عراق،منطقه خلیج فارس، ایران و افغانستان گسترش دهند. با گسترش ناآرامی و خشونت در کشورهای هدف طرح، این فرصت برای آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی فراهم میشود تا به هدف اصلی یعنی ترسیم خاورمیانه جدید بر اساس منافع خود یابند.
حمله به عراق و افغانستان که به ترتیب در سالهای 2001 و 2006 صورت گرفت، نشان میدهد که اجرای طرح خاورمیانه جدید حتی پیش از مشخص شدن نامش از سوی وزیر خارجه وقت آمریکا، آغاز شده است. آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی پس از ساقط کردن دولتهای حاکم بر عراق و افغانستان، به مناقشات قومی و مذهبی در این کشورها بهشدت دامن زدند تا از این طریق مقدمات لازم را برای تجزیه این کشورها فراهم کنند.
آمریکا در سال 2010 نیروهای خود را از عراق خارج کرد و ظاهراً به اشغال عراق پایان داد اما گروههای تروریستی متعددی را در عراق بر جای گذاشت و به آنها کمک کرد هسته یک گروه تروریستی بزرگتر به نام «داعش» را شکل دهند؛ گروهی که پس از ایجاد بحران در سوریه با دخالت آمریکا و دیگر کشورهای غربی وارد عمل شد و با سوءاستفاده از اختلافات مذهبی، ابتدا کنترل بخشهایی از سوریه و سپس بخشهایی از عراق را به دست گرفت.
پس از قدرت گرفتن داعش در مناطق وسیعی از عراق و سوریه، آمریکا و متحدانش در قالب ائتلافی با هدف ظاهری مبارزه با تروریسم وارد کارزار عراق و سوریه شدند تا برنامههای گذشته خود را طبق طرح خاورمیانه جدید پیش ببرند. در حالی که اکنون دیگر اثری از حکومت خودخوانده داعش در عراق و سوریه نیست، هنوز بخشهایی از خاک سوریه در اختیار گروههای کُرد تحت حمایت آمریکاست و از طرفی در منطقه کردستان عراق نیز سال گذشته گروههایی به تحریک آمریکا و کشورهای غربی خواستار استقلال کامل از دولت مرکزی عراق شدند.
اگرچه نقشه فعلی خاورمیانه نشان میدهد که آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی هنوز فاصله بسیار زیادی تا دست یافتن به آرزوهای شوم خود برای این منطقه دارند، اما این بدان معنا نیست که آنها طرح «خاورمیانه جدید» را بایگانی کردهاند.
تصویری که به عنوان سربرگ حساب توئیتری بالاترین دیپلمات اتحادیه اروپا -بهعنوان یکی از متحدان اصلی آمریکا و حامی بزرگ رژیم صهیونیستی- نقش بسته، حرفهای زیادی برای گفتن دارد؛ البته به شرطی که آن را صرفاً یک «اثر هنری» تلقی نکنیم!
منبع: ساعت24
کلیدواژه: موگريني
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۴۳۰۸۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مسکو از جنگ ایران و اسرائیل چه بهرهای برد؟ روسیه تمام تخممرغهایش را در سبد ایران نمیگذارد
عارف دهقاندار در اعتماد نوشت: عملیات توفانالاقصی توسط حماس علیه اسراییل در ۷ اکتبر و آغاز نبرد غزه، معادلات منطقه و نظام بینالملل را وارد مرحله جدیدی کرد که پیامدهای بسیاری در سطح منطقه و فراتر از آن به جای گذاشت که شاید آوریل ۲۰۲۴ را بتوان نقطه عطف این پیامدها دانست.
ایران و اسراییل که سالها در منطقه به اصطلاح خاکستری با یکدیگر درگیر بودند و بهرغم همه دشمنیها و رقابتهای ژئوپلیتیکی و هویتی، از رویارویی مستقیم با یکدیگر اجتناب میکردند، وارد یک رویارویی نظامی مستقیم و رودررو شدند.
هر چند که باید تاکید کرد که این رویارویی نظامی، محدود، کنترل شده و درچارچوب قواعد بازی بود و در نهایت سطح نزاع از حالت رویارویی مستقیم به نبرد در منطقه خاکستری بازگشت.
همان طور که پیشبینی میشد، پس از اقدام اسراییل، سطح تنش میان طرفین کاهش پیدا کرد و ایالات متحده امریکا، نقش قابل توجهی در این کاهش تنش داشت. چرا که دولت دموکرات مستقر در امریکا به دلایل فراوان، علاقهای به گسترش سطح نزاع میان طرفین نداشته و تلاش کردند که از اهرمهای خود برای کنترل رفتار کابینه نتانیاهو پس عملیات «وعده صادق» استفاده کند.
اما نکتهای که باید به آن توجه داشت این است که ایالات متحده تنها قدرت خارجی متاثر از این تغییر معادلات در منطقه خاورمیانه نبوده و باید تاثیرپذیری و موقعیت دیگر قدرت بزرگ جهانی یعنی روسیه را در این تحولات و همچنین جایگاه آن در آینده منطقه را مورد توجه و ارزیابی قرار داد.
روسیه در طی یک دهه گذشته تلاش زیادی برای تقویت شبکهها و اعمال نفوذ خود در منطقه خاورمیانه انجام داده است و پس از ۷ اکتبر و تغییر معادلات در خاورمیانه و همچنین تمرکز بر جنگ اوکراین، جایگاه خود را در این منطقه متزلزل و در معرض خطر میبیند.
پس از افزایش تنش میان ایران و اسراییل، راهبرد روسیه در قبال این تنش اهمیت خاصی پیدا میکند، چرا که وقتی به گذشته برمیگردیم، مشاهده میکنیم که هیات حاکمه روسیه و ولادیمیر پوتین، رییسجمهور این کشور از یک سو در سوریه با ایران همکاریهای نزدیکی میکرد و از سوی دیگر این اجازه را به اسراییل میداد که مواضع ایران را در خاک سوریه هدف قرار بدهد و در زمان انجام این حملات، پدافندهای روسی مستقر در سوریه عمل نمیکرد.
همچنین نباید از نظر دور داشت که روابط تهران - مسکو پس از جنگ اوکراین، تغییرات مهمی را تجربه کرده است و سطح همکاریهای نظامی طرفین وارد مرحله جدیدی شده است و بهرغم خصومتهای دیرینه تاریخی و اختلافات ژئوپلیتیکی، فضای کنونی خاورمیانه هر دو دولت را تشویق میکند تا با همکاری نزدیکتر، معادلات منطقه را به ضرر امریکا رقم بزنند.
به طور کلی، مقامات مسکو مانند همتایان خود در پکن به دنبال ثبات بیشتر در منطقه خاورمیانه هستند و هرگونه آشفتگی در منطقه میتواند به منافع روسیه آسیب برساند که از جمله آنها رشد گروههای تکفیری و تروریستی در سطح منطقه است. روسها حساسیت ویژهای نیز نسبت به گروههای افراطی و تروریستی داشته که در سالهای اخیر در بخشهایی از روسیه و همچنین سایر بخشهای اتحاد جماهیر شوروی سابق، مانند تاجیکستان نفوذ کردهاند. همان طور که به یاد داریم، در ۲۲ مارس، گروه تروریستی داعش توسط تعدادی از عناصر تاجیکی خو به یک سالن کنسرت در مسکو حمله کردند و نزدیک به ۱۵۰ نفر را کشتند.
فراتر از مبارزه با تروریسم، روسیه به دنبال حمایت از دولتهای عربی دوست در منطقه، حفاظت از حضور نظامیان کشور در سوریه، جذب سرمایهگذاری خارجی از کشورهای ثروتمند عرب خلیجفارس و ایجاد روابط تجاری با منطقه است که از طریق آن بتواند تحریمهای غرب را که به واسطه جنگ اوکراین بر این کشور وضع شده را دور بزند و بتواند سیاستهای انرژی خود را با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس هماهنگ کند؛ لذا علاوه بر ایران، روسیه نگاه ویژهای به کشورهای عربی خلیجفارس نیز دارد و مواضع این کشور نسبت به جزایر سهگانه ایران را نیز باید در همین راستا تعریف کرد؛ لذا درست است که در شرایط فعلی، سطح روابط نظامی ایران و روسیه در حالت خوبی قرار دارد.
اما این به آن معنا نیست که این کشور قرار است تمام تخممرغهای خود را در سبد ایران بگذارد و علاوه بر ایران، به دنبال روابط اقتصادی و حتی نظامی با کشورهای عربی منطقه نیز هست.
اگر به بحث تنشهای ایران و اسراییل بازگردیم، باید گفت که روسیه مخالف هر گونه جنگ همهجانبه و تمام عیار، میان این دو طرف است. با این حال، تشدید تنش آن هم به صورت محدود و کنترل شده بین ایران و اسراییل به طور بالقوه و از چند جهت به نفع منافع روسیه است که به طور خلاصه دلایل آن بیان میشود.
نخست اینکه افزایش سطح ناامنی و گسترش دامنه پیامدهای جنگ در خاورمیانه، در حالی که نزدیک به ۷ ماه از آغاز جنگ غزه میگذرد، رویکرد و پیام روسیه به دولتها و جوامع عربی را تقویت میکند که ایالات متحده عامل اصلی بیثباتی و تنش در سطح منطقه است و امریکا رویکردی مسوولانه در قبال تحولات منطقه ندارد.
پوتین و دیگر مقامات روسی دهههاست که امریکا را به واسطه حمایتهای یک جانبهشان از اسراییل و ناتوانی در حل و فصل ریشهای اصلیترین بحران در این منطقه یعنی درگیری فلسطین و اسراییل سرزنش میکنند. این پیام و رویکرد از جانب روسیه برای مخاطبان عرب که به طور فزایندهای از ایالات متحده به خاطر تلفات انسانی فزاینده در غزه خشمگین هستند، خوشایند است.
دوم اینکه پیامدهای بیشتر جنگ غزه، و گسترش محدود دامنه تنشها در منطقه، توجه جهانی را از اوکراین به خاورمیانه منحرف کرده که روسیه از آن استقبال میکند.
سوم، وجود سطح محدودی از درگیری مستقیم میان تهران و تلآویو میتواند نفوذ روسیه را در منطقه از طرق دیگری تقویت کند.
دولت بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی، ممکن است به هیات حاکمه روسیه و شخص پوتین به عنوان رهبری نگاه کند که به واسطه روابطی که با تهران دارد، بتواند تا حدی روی تصمیمات تهران تاثیر بگذارد؛ و در آخر اینکه هر چند در حال حاضر سطح نزاع ایران و اسراییل تا حدی کاهش پیدا کرده، اما به واسطه احتمال افزایش سطح تنش، ایران در آینده نیاز بیشتری به جنگندهها و سامانههای دفاعی روسیه پیدا خواهد کرد که از آن طریق برای خود ایجاد بازدارندگی کند.
هر چند که سطح تنش میان ایران و اسراییل در حال حاضر کنترل شده و ظاهرا به منطقه خاکستری بازگشته است، اما با توجه به ادامه جنگ خطر گسترش خصومتها به یک جنگ منطقهای را نباید نادیده گرفت. ادامه جنگ در غزه و دیگر درگیریهای حل نشده در خاورمیانه، احتمال حملات آتی اسراییل علیه ایران و بالعکس را باز میگذارد که نباید آن را از نظر دور داشت.
هر چند که باید اندکی دقیقتر راهبرد روسیه را در منطقه بررسی کرد، اما این کشور در این جنگ تعارض منافع جدی با اسراییل نیز دارد و این را در مواضع خود نشان داده است.
ایران نیز میتواند از این فرصت به نفع منافع خود در منطقه استفاده کند، اما نباید از نظر دور داشت که روسیه اگر چه تا حدی در تحولات منطقه در محور مقابل غرب قرار میگیرد، اما قرار نیست که تمام تخممرغهای خود را در سبد ایران بگذارد و آنها هم به دنبال منافع خود در این جنگ هستند.
نکته پایانی احتمال حضور ترامپ در جایگاه ریاستجمهوری امریکاست، که میتواند معادلات جنگ اوکراین و همچنین جنگ غزه را دچار تغییرات کند. باید صبر کرد و نتایج انتخابات امریکا را دید.